غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۱: نباشم راحت از دستت چه در خواب و چه بیداری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نباشم راحت از دستت چه در خواب و چه بیداری به هرجا رو کنم آنجا تو دست سلطنت داری سراپای وجود خود بسی در سال و مه گشتم به غیر از تو به ملک دل ندیدم هیچ دیّاری به چشم دل چه من دیدم دل موری عیان دیدم سلیمانی در او اندر به کار مملکت داری ز اشراقات انوار جمالش محو و هم هیچم بمانند سراجی کش بر خورشید بگذاری دلی باقی بود یارب که زلف آن مه نخشب نگیرد بند و زنجیرش به صد نیرنگ و طراری مکن از می پرستی مَنعم ای زاهد که درعالم فکنده نرگس مست نگارم طرز هشیاری چو روی خود در آئینه ببیند آن جفا گستر غبار از سوز دل گردید هم چون ابر آزاری غبار همدانی