غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۱: زند چون آتش حسنش زبانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زند چون آتش حسنش زبانه دو صد خرمن بسوزد بی بهانه دلا گر نیستی پروانه بگذر که سرکش گشت آتش را زبانه سَر هستی ندارم بی تو دیگر که بردارم سَر از این آستانه دلا دیدی که صد ره با تو گفتم خط و خال بتان دام است و دانه چو شمع از سوختن پروا نمیکرد چرا شد دامنش پروانه خانه خرابم کرد عشق امّا ندانم در این ویران نهفت آن گنج یا نه مرا ساقی سحرگه ساغری داد که فارغ گشتم از دُرد شبانه چو ماهی مردم چشمم هراسان ز موج اشک می گیرد کرانه بیا ساقی بیا تا مِی بنوشم به بانگ بربط و چنگ و چغانه یکی بر کش نقاب از مهر رخسار که برخیزد غبار از این میانه غبار همدانی