غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۵: فریاد که آتش نهانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فریاد که آتش نهانم افتاد به مغز استخوانم سوز دل و آتش درونم افکنده شرر به خانمانم چون زورق اگر روم به دریا هست آتش و آه بادبانم چون آتش اوفتاده در آب آوازۀ مرگ شده فغانم گنج غم تو به سینه دارم شد خانۀ دل خراب از آنم گر بحر غم تو بیکران است من ماهی بحر بیکرانم خون جگر است و پارۀ دل بر سفرۀ عشق آب و نانم کاهیده ز بسکه پیر گردون از درد و بلا تن جوانم مانند کمان شکسته مشتی بی پاره و خرد استخوانم بازا نفسی که بی تو چون نی در سینه گره شده فغانم تا کی خس و خار آشیانه مهجور کند ز گلستانم وقت است که برق خانمان سوز آید به طواف آشیانم غبار همدانی