غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۸: من از میخانه زان رو ناگزیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من از میخانه زان رو ناگزیرم که جز می نیست آبی در خمیرم بیا ساقی که در وقت جوانی به بازی کرد چرخ پیر پیرم زپای افتاده ام هنگام رحم است اَلا ای آنکه گفتی دستگیرم همای اوج تقدیسم که چون جغد ز ویران جهان آید صفیرم ایا خرمن خدا بر خوشه چینان گرت رحمی است مسکین و فقیرم به من بس مهر دارد مادر دهر که از پستان محنت داده شیرم فکندم خون دل را ره به مژگان که نقش غم بماند در ضمیرم رساند زخم کاری زود زودم فرستد مرهم امّا دیر دیرم از آن ابرو زند گاهی به تیغم وزان مژگان کشد گاهی به تیرم گهی در پای قدّش پای بندم گهی در دست زلفش دست گیرم غبار همدانی