غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷: ز جان بیزارم از دست دل خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز جان بیزارم از دست دل خویش خدایا با که گویم مشکل خویش گل من خار غم در پا ندارد که چندان فارغست از بلبل خویش به دریای غمت نازم که بازم به قعر خویش برد از ساحل خویش دل من می ندانم مایل کیست که هیچش می نبینم مایل خویش دی از پروانۀ وصل تو تا صبح شدم از شوق شمع محفل خویش چو مرغ بیضه ضایع کرده دایم دلم گیرد کنار از منزل خویش ندانم آخر این صیّاد بی رحم چرا پوشید چشم از بسمل خویش دلا تا چند کاری تخم هستی به باد نیستی ده حاصل خویش بهل تا اوفتان خیزان بیاید غبار خسته ره با محمل خویش غبار همدانی