غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۴: امروز اگر به سنگی مینای جان توان زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز اگر به سنگی مینای جان توان زد فردا ز خُمّ هستی رطل گران توان زد ساقی به کف ندارم چیزی بهای مِی را جز خرمنی ز دانش کآتش در آن توان زد دنیا و آخرت را با عشق قیمتی نیست مِی ده که چار تکبیر بر این و آن توان زد فردا اگر ز کوثر جامی نمی دهندم امروز ساغری با حوراوشان توان زد از ما کناره کردی راه خطا گرفتی پنداشتی که کامی با دیگران توان زد بگذار چرخ گردون بر کام ما نگردد یک شب خدنگ آهی بر آسمان توان زد رخسار آتشینت تا چند در نقاب است ما را شراری از وی آخر به جان توان زد از مرغ بند بر پا پرواز چند خواهی بگشای رشته تا پر بر لامکان توان زد غبار همدانی