غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۴: امشب خروس از نیمه شب بگرفته راه بام را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب خروس از نیمه شب بگرفته راه بام را باید سحر خون ریختن این مرغ بی هنگام را ساقی خرابم کن ز مِی تا رو به آبادی نهم کاین است پایان طلب، رندان درد آشام را زین درد عشق اندوختن آتش بجان افروختن یکباره خواهم سوختن هم پخته را هم خام را ساقی ز خُمّ نیستی رطل گران سنگم بده تا خورد در هم بشکنم هم شیشه را هم جام را ساقی گذشت آن کز مِیَم، ساغر نمیدیدی تهی باید بمی دادن سپس هم شیشه را هم جام را چندانکه میجویی مبین چندانکه میدانی مجو یا خویشتن را در جهان یا در جهان آرام را کاش آسمان برهم زند اوراق صبح و شام خود وز صفحه بیرون افکند نام من گمنام را زان می که خوردم در ازل مستم غبارا تا ابد پس کی توانم فهم کرد آغاز یا انجام را غبار همدانی