فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۱: بنایی از حباب اشک چشم خون فشان کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنایی از حباب اشک چشم خون فشان کردم هوایت را درو از دیده مردم نهان کردم ز جان بیرون نمی شد لذت عشقت بآسانی مرا گفتی که ترک عشق من کن ترک جان کردم دل خون گشته میل خاک پایت داشت دانستم ز چاک سینه بگشادم دری وانرا روان کردم ز انجم تیر آهم داد گردون را سبکباری نشان نگذاشتم از کوکبی کانرا نشان کردم نشد از سیر گردونم زمانی کام دل حاصل غلط کردم که نقد عمر خود را صرف آن کردم صدای سیل اشکم کرد اظهار غم عشقت بتقریر عجب این راز پنهان را بیان کردم فضولی صبر در عشق بتان از من نمی آید بسی خود را درین کار خطرناک امتحان کردم فضولی بغدادی