فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۹: چه دعوی می کنی ای غنچه با لعل گهربارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه دعوی می کنی ای غنچه با لعل گهربارش چه می گویی اگر خواهند از تو لطف گفتارش مکن تصویر آن قامت مصور می شوی رسوا چه می آید ز دستت از تو گر خواهند رفتارش ز رشک او کدورتهاست ای آیینه در طبعت دل خود صاف کن تا بهره یابی ز دیدارش چه قدرست این که از هر جا قدم برداشته آن مه فتاده آفتاب و بر زمین مالیده رخسارش چو طبع نازکش آزار من خواهد منال ای دل مکن کاری که آزاری رسد از منع آزارش نجات دل ز دام غم خط او می دهد زانرو خط آزادیش خوانند دلهای گرفتارش نهفتم پیش یار از طعنه اغیار درد دل عجب درد دلی دارم که ممکن نیست اظهارش ز بهبود فضولی گر کنم قطع نظر شاید که می بینم نخواهد برد جان از چشم بیمارش فضولی بغدادی