فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۲: نه تنها جان من دردی ز گل رخساره دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه تنها جان من دردی ز گل رخساره دارد جگر هم پاره زان درد دل هم پاره دارد ز خورشیدست روشن تر رخت حیران آن چشمم که بر خورشید آن رخ طاقت نظاره دارد بسی فرقست زان سرو سهی ای باغبان با گل کجا مانند او گل نرگس خونخواره دارد چه گونه می توانم کرد نسبت با تو لیلی را تو صد آواره داری او همین آواره دارد سرشک و داغ این سرگشته را بین گر نمی دانی که گردون بلا هم ثابت و سیاره دارد بعرفان می تواند رست مرد از حیله دانا چه پروا عارف از مکر زن مکاره دارد بجان دادن فضولی در غم او چاره خود کن مگو بیمار این غم غیر مردن چاره دارد فضولی بغدادی