فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۳: لطیفست آن پری آن به که از مردم نهان آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لطیفست آن پری آن به که از مردم نهان آید مبادا گر فتد نور نظر بروی گران آید بسوز ای آتش دل استخوان سینه را یک یک مبادا تیر آن ابرو کمان بر استخوان آید رود صد آه من تا آسمان هر دم وزان هریک بلایی گردد و بر جان من از آسمان آید شدم محروم تا حدی که نگذارد مرا حیرت که وصل دوست در دل بگذرد یا بر زبان آید پی دفع رقیب از آه دل یک دم نیم خالی یکی از صد هزاران تیر شاید بر نشان آید بمردن رست دل از جان و آمد جانب کویت ز جان بگذشت از دست غمت تا کی بجان آید فضولی نقد جان کردی نثار مژده وصلش چه خواهی کرد گر ناگاه آن سرو روان آید فضولی بغدادی