صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷: کسی که بنده عشقست جاه را چه کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی که بنده عشقست جاه را چه کند مقیم خلوت خورشید ماه را چه کند نشسته بر سر خاکست و چرخ زیر قدم گدای میکده اورنگ شاه را چه کند کشد سر ار فکند عرش سایه بر سر او سر برهنه ز هستی کلاه را چه کند هزار بادیه گو بیش باش راه طلب رسیده است بمقصود راه را چه کند شئون بیحد ذاتست حد ذاتی دل رسوم مدرسه و خانقاه را چه کند ز کس پناه نجوید گدای دولت فقر پناه سلطنتست او پناه را چه کند امیر مملکت بارگاه فقر و فناست فقیر مملکت و بارگاه را چه کند پناه میبرم از دست زلف دوست بدوست جز آنکه داد دهد دادخواه را چه کند گرفت بی مدد غیر یار پست و بلند شکوه شاه حقیقت سپاه را چه کند گناه عیب بود شاه عیب پوش صفا بغیر آنکه بپوشد گناه را چه کند صفای اصفهانی