سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۶: هر که دید آن گل عارض مژه ی خون بارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که دید آن گل عارض مژه ی خون بارش گلستانیست که گل میدمد از هر خارش قیمت یگ نگهش را به دو عالم بستند آه از آنان که شکستند چنین بازارش ترسم این خواب گرانی که بود بخت مرا عاقبت ناله ی من هم نکند بیدارش آب و رنگش ز سرشک غم و خون جگر است هر گل فصل که سر میزند از گلزارش وه که هر دم طمع عقده گشایی دارد دل از آن زلف که صد عقده بود در کارش از شرف بر سر خورشید بود سایه فکن بر سر هر که بود سایه ای از دیوارش بوی جان میدهد آن زلف مگر سوده (سحاب) به غبار در دارای فلک دربارش جم نشان فتحعلی شه که به حکمش گردون اختران فلک از ثابت و از سیارش سحاب اصفهانی