سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۶: روی تو جان فزا لب تو دلفریب شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روی تو جان فزا لب تو دلفریب شد وزجان من سکون وز دل هم شکیب شد سودی که دیده، دیه براهت زاشک خویش این بود کز غبار رهت بی نصیب شد برخاستم که غیر هم آید برون ز بزم یک باره وصل یار بکام رقیب شد عشاق را ز اهل هوس فرقها بسی است نه هر که گشت عاشق گل عندلیب شد بی سروها در این چمن افراختند قد لیک از هزار قد یکی جامه زیب شد صد ره ز من گذشت و نپرسید کیست این مسکین کسی که بر سر کویی غریب شد نقشی نبست چون رخ او خامه ی قضا کز آن پدید این همه نقش عجیب شد خوش خسته ی (سحاب) کز آغاز درد مرد فارغ ز رنج درد و دوای طبیب شد سحاب اصفهانی