سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۷: سکندر آگهیش گرز لعل جانان بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سکندر آگهیش گرز لعل جانان بود چه گونه این همه مشتاق آب حیوان بود نه وصل یار میسر شود مرا نه مرگ رقیب یکی از این دو اگر بود کار آسان بود عجب مداراگر جای تست در دل من که یوسفی تو و یوسف مقیم زندان بود چو او به حسن بود همچو ماه کنعان، کاش به عشق طاقت من هم چو پیر کنعان بود تمام عمر به وصل تو می گذشت اگر زمان وصل تو چون روزگار هجران بود ز دوریت بودم چند بر گریبان دست به این گناه که روزی تو را بدامان بود چو خواست جان بستاند نخست از نگهی زمن ربود دلی را که آفت جان بود گذشتی ار به (سحاب) و ندیدیش چه عجب که او براه تو با خاک راه یکسان بود سحاب اصفهانی