سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۵: امشب آن شمع شب افروز به کاشانه ی کیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب آن شمع شب افروز به کاشانه ی کیست روشن از ماه جهانتاب رخش خانه ی کیست آنکه ز افسانه ی من دوش نمی رفت به خواب امشبش دیده به خواب خوش از افسانه ی کیست زلف و خالی همه دین و دل خلقی بربود کس ندانست که این دام که آن دانه ی کیست صد پری جلوه گر از هر طرفی بین چه عجب گر نداند دل سر گشته که دیوانه ی کیست نه به کس مایل مهر است نه کین حیرانم کآشنای که بود آن مه و بیگانه ی کیست ساغر عیش من از باده ی وصلت خالی است تا لبالب زمی وصل تو پیمانه ی کیست جای آن ماه بود خانه ی بیگانه (سحاب) بنگر آن گنج گرانمایه به ویرانه ی کیست سحاب اصفهانی