سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۷: بر سر رحم آسمان و یار به کین است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر رحم آسمان و یار به کین است آه که دشمن چنان و دوست چنین است نرگس او رهزن دل آفت دین است شیفته ی چشم او هم آن وهم این است در نفس آخرین نهفته رخ از من یافت که وقت نگاه باز پسین است پای براینم که از درت نگذارم گر همه در روضه ی بهشت برین است یک نظر از لطف سوی گدایی ایکه ترا ملک حسن زیر نگین است در غمش از جان خویش بگذر و مگذار مصلحت خویش را که مصلحت این است گوشه نشین را میان جمع کشاند فتنه که در چشم یار گوشه نشین است هست ززخم دلم پدید که آنرا شوخ کمان ابروی چو او به کمین است بی رخ خوبش قرین محنت و دردم تا به من ای بخت بد (سحاب) قرین است سحاب اصفهانی