سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۱: آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من است آن چه روشن نه از آن شمع شب تار من است آن چه ناز تو فزون می کند و رحم تو کم اثر صبر کم و ناله ی بسیار من است آن چه از کار کسان عقده گشاید لب توست آن چه آسان نشود هرگز از آن کار من است غمگسارم تویی و بی تو چنانم که کنون دشمن من به غم عشق تو غم خوار من است سیر شد چرخ جفا پیشه ز آزردن من وان جفا پیشه همان در پی آزار من است واقف از حال درون چون نشود دلبر من جای او در دل و دل واقف اسرار من است کیست گفتم که به بازار محبت خجل است کآورد جان به بها گفت خریدار من است روی بیداری و خواب آن چه ندیده است (سحاب) دیده ی بخت من و دیده ی بیدار من است سحاب اصفهانی