سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰: ساقیا تا کی غم دوران گدازد تن مرا؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیا تا کی غم دوران گدازد تن مرا؟ ساغری تا وارهاند لحظه ای از من مرا جان به این سختی برون هرگز نیاید از تنی می کشد بیرون مگر پیکان خویش از تن مرا روزگاری داشت در دل انتظار مردنم همدمی باید که بر بالین کند شیون مرا تا در این ره مانم از سر منزل مقصود دور گوئیا هر خار آن دستی است بر دامن مرا ره مگر بر خانه ی صیاد دارد ز آن که هست ذوق دیگر هر دم از پرواز این گلشن مرا گر چنین زابر عنایت بهره باید کشت من هر زمان شرمنده از برقی شود خرمن مرا من به حکمش گردن خلقی در آوردم (سحاب) زان به محشر خون خلقی ماند در گردن مرا سحاب اصفهانی