سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳: گر به دل صد بار گویم قصه ی جانانه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به دل صد بار گویم قصه ی جانانه را باز می خواهد که از سر گیرم این افسانه را حسرت سنگ تو دارد هر کس اما کو دلی؟ چون بر آرد آرزوی یک جهان دیوانه را هر زمان از گریه خوش تر گردد احوال دلم سیل را بنگر که آبادی دهد ویرانه را دل نمی بندم دگر بر التفات نیکوان صید دام افتاده میداند فریب دانه را صد دل خون گشته افزونست در هر موی او بر سر زلف دو تا آهسته تر زن شانه را دل به بزم خاص هم فارغ ز درد رشک نیست زان که او فرقی نمی داند ز کس بیگانه را با صد افسون بعد عمری کآرمش همراه خویش کرده ام گم ز اشتیاق وصل راه خانه را خلوت دل را حریم وصل جانان دان (سحاب) نه چو زاهد کعبه یا چون برهمن بتخانه را سحاب اصفهانی