کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو آمد سوی باغ بیگم‌آباد
    صبا در رعشه جاوید افتاد
    ز بس دهشت، درین پاکیزه گلشن
    نگیرد یاسمن را خار، دامن
    گل آن باغ را از بس حیا بود
    نگاه نرگسش بر پشت پا بود
    برون ناید ز کاخ از شرمساری
    نسازد غنچه را تا گل عماری
    نچیند باغبان اینجا گل از بار
    که یاد چیدن گل، بردش از کار
    نباشد جز گل شب‌بو درین باغ
    نسیم صبحدم گو داغ شو، داغ
    چه رنگ است ارغوان این چمن را
    که رنگین می‌کند حرفش سخن را
    صبا را سنبلش کی می‌دهد باج
    پریشانی ز دل‌ها کرده تاراج
    به دامن سایه خود چیده از خاک
    حلال لاله بادا دامن پاک
    عذار سبزه این باغ خرم
    عرق‌ناک است روز و شب ز شبنم
    ز بس درس ادب گوید ادیبش
    بود در پرده صوت عندلیبش
    چه حرف غنچه می‌کردم زبانزد
    زبانم دامن دل بر میان زد
    به گرد این چمن، بی منت خار
    تماشایی ز مژگان کرده دیوار
    درین بستان‌سرا از سرو و شمشاد
    ز هر جانب عیان صد محشرآباد
    ز بس گیسوی سروش بود پرتاب
    به گردن قمریان را طوق شد آب
    ز سروش سایه کی می‌ریخت بر خاک؟
    قیامت قامتش می‌بیخت بر خاک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha