قدسی مشهدی
مثنوی ها
شمارهٔ ۱۹ - تعریف باغ بیگمآباد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو آمد سوی باغ بیگم آباد صبا در رعشه جاوید افتاد ز بس دهشت، درین پاکیزه گلشن نگیرد یاسمن را خار، دامن گل آن باغ را از بس حیا بود نگاه نرگسش بر پشت پا بود برون ناید ز کاخ از شرمساری نسازد غنچه را تا گل عماری نچیند باغبان اینجا گل از بار که یاد چیدن گل، بردش از کار نباشد جز گل شب بو درین باغ نسیم صبحدم گو داغ شو، داغ چه رنگ است ارغوان این چمن را که رنگین می کند حرفش سخن را صبا را سنبلش کی می دهد باج پریشانی ز دل ها کرده تاراج به دامن سایه خود چیده از خاک حلال لاله بادا دامن پاک عذار سبزه این باغ خرم عرق ناک است روز و شب ز شبنم ز بس درس ادب گوید ادیبش بود در پرده صوت عندلیبش چه حرف غنچه می کردم زبانزد زبانم دامن دل بر میان زد به گرد این چمن، بی منت خار تماشایی ز مژگان کرده دیوار درین بستان سرا از سرو و شمشاد ز هر جانب عیان صد محشرآباد ز بس گیسوی سروش بود پرتاب به گردن قمریان را طوق شد آب ز سروش سایه کی می ریخت بر خاک؟ قیامت قامتش می بیخت بر خاک قدسی مشهدی