پدیدار کردن : ظاهر کردن
بادافراه : مجازات، مکافات روز جزا
ایدون : اینجا، اینچنین
مردم بدانش : آدم دانا
شوخی : گستاخی، دلیری، بیباکی
جان سپردن : فداکاری
بیرون آوردن : درآوردن
رام : مخترع جنگ
رامین
گردانیدن : ترجمه کردن
دست اندر زدن : دست رساندن
خویش کام : خودرأی ، مستبد
ساز مهتران : دم و دستگاه بزرگان
تخم : نژاد
نشان : علامت، حصه، نصیب، اثر، یادگار، فرمان
دستور : وزیر (اکنون رئیس روحانی زرتشتیان)
هشیاران : روشن فکران، متنورین
هری : هرات
شارستان : بمعنی شهرستان
فراز آوردن : فراهم آوردن، گرد آوردن
کارنامه : شرح وقایع جنگ نامه، تاریخ
کی نخستین : کی، شاه شاهان گویا کیومرث باشد
کار و ساز : کار و لوازم
نهاد و رفتار : طرز برداشت و روش و رسم
آزرم داشتن : حیا داشتن، شرم داشتن
درست گردیدن : موافق آمدن
بنیاد نامه : موضوع نامه
درهای سخن : بابهای سخن
نگاهداشتن : مراعات کردن
انده گسار : غمگسار، غمخوار
انده گنان : اندوه گینان
کارکرد : عمل، طرز عمل
ساختن : سازش کردن
بخشیدن : تقسیم
خاور : (مغرب، بمعنی مخالف کنونی)
باختر : (مشرق، بمعنی مخالف کنونی)
مغز : معنی، اصل
مازندران : (شام و یمن)
مانندگان : امثالهم
از گاه فلان ۰۰۰ فراز تا بدین گاه : از زمان۰۰۰ تا امروز
فرود : بازمانده (؟) خلف، فرزندان
بدین گفتار گرد آمدند : در این گفتار موافقت کردند، هم رأی شدند
دراز گردیدن : طول کشیدن، دوام یافتن
نهاد : اصل
فرودی : سقوط ، شیب سقوط ، پستی
افتادن : پیش آمدن
یله : ول، بیبند و بار
اندر میان گاه : در آن میان، در آن حیث و بیث
داوری : فرمانروائی، قضا، منازعت و جدال
پیشی کردن : جلو افتادن
بخشش : تقسیم
کژ مردم : مردم نادرست
تبره : تبار
با خود : بهمراه ، بضمیمه
خستن : زخمی کردن
تبه کردن : تباه کردن، ناقص کردن
ستوهی : عجز، شکست
گردان : پهلوانان
هردوان : هر دو آنان
باریک اندازی : تیراندازی دقیق
عراره : جوال کاه و غیره
پذیره : استقبال ، پذیرائی
کهن دژ : قلعهای در نیشابور، دژ مرکزی شهر بطور اعم (سیتادل)
دوده : خاندان
مهتری : بزرگی
بپای باز داشتن : با پا متوقف ساختن
کجا : که
مردم : در تألیفات قرن چهارم و پنجم و ششم بمعنی امروزی “آدم” و “شخص” بکار رفته است. معهذا گاهی فعل را مفرد و گاهی جمع آوردهاند.