کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پدیدار کردن : ظاهر کردن

    بادافراه : مجازات، مکافات روز جزا

    ایدون : اینجا، اینچنین

    مردم بدانش : آدم دانا

    شوخی : گستاخی، دلیری، بی‌باکی

    جان سپردن : فداکاری

    بیرون آوردن : درآوردن

    رام : مخترع جنگ

    رامین

    گردانیدن : ترجمه کردن

    دست اندر زدن : دست رساندن

    خویش کام : خودرأی ، مستبد

    ساز مهتران : دم و دستگاه بزرگان

    تخم : نژاد

    نشان : علامت، حصه، نصیب، اثر، یادگار، فرمان

    دستور : وزیر (اکنون رئیس روحانی زرتشتیان)

    هشیاران : روشن فکران، متنورین

    هری : هرات

    شارستان : بمعنی شهرستان

    فراز آوردن : فراهم آوردن، گرد آوردن

    کارنامه : شرح وقایع جنگ نامه، تاریخ

    کی نخستین : کی، شاه شاهان گویا کیومرث باشد

    کار و ساز : کار و لوازم

    نهاد و رفتار : طرز برداشت و روش و رسم

    آزرم داشتن : حیا داشتن، شرم داشتن

    درست گردیدن : موافق آمدن

    بنیاد نامه : موضوع نامه

    درهای سخن : بابهای سخن

    نگاهداشتن : مراعات کردن

    انده گسار : غمگسار، غمخوار

    انده‌ گنان : اندوه گینان

    کارکرد : عمل، طرز عمل

    ساختن : سازش کردن

    بخشیدن : تقسیم

    خاور : (مغرب، بمعنی مخالف کنونی)

    باختر : (مشرق، بمعنی مخالف کنونی)

    مغز : معنی، اصل

    مازندران : (شام و یمن)

    مانندگان : امثالهم

    از گاه فلان ۰۰۰ فراز تا بدین گاه : از زمان۰۰۰ تا امروز

    فرود : بازمانده (؟) خلف، فرزندان

    بدین گفتار گرد آمدند : در این گفتار موافقت کردند، هم رأی شدند

    دراز گردیدن : طول کشیدن، دوام یافتن

    نهاد : اصل

    فرودی : سقوط ، شیب سقوط ، پستی

    افتادن : پیش آمدن

    یله : ول، بی‌بند و بار

    اندر میان گاه : در آن میان، در آن حیث و بیث

    داوری : فرمانروائی، قضا، منازعت و جدال

    پیشی کردن : جلو افتادن

    بخشش : تقسیم

    کژ مردم : مردم نادرست

    تبره : تبار

    با خود : بهمراه ، بضمیمه

    خستن : زخمی کردن

    تبه کردن : تباه کردن، ناقص کردن

    ستوهی : عجز، شکست

    گردان : پهلوانان

    هردوان : هر دو آنان

    باریک اندازی : تیراندازی دقیق

    عراره : جوال کاه و غیره

    پذیره : استقبال ، پذیرائی

    کهن دژ : قلعه‌ای در نیشابور، دژ مرکزی شهر بطور اعم (سیتادل)

    دوده : خاندان

    مهتری : بزرگی

    بپای باز داشتن : با پا متوقف ساختن

    کجا : که

    مردم : در تألیفات قرن چهارم و پنجم و ششم بمعنی امروزی “آدم” و “شخص” بکار رفته است. معهذا گاهی فعل را مفرد و گاهی جمع آورده‌اند.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha