و همیشه میگفتی که: الخَوفُ أَمرٌ لا استِقامةَ لِأَحدٍ إلّا بِهِ: إمّا ذو دینٍ یَخافُ العقابَ أو ذو کرمٍ یخاف العارَ أو ذو عقلٍ یخاف الَّبِعَةَ. معنی چنین باشدکه: ترس و بیم کاری است که هیچ کس را ساتقامتی نتواند بود بی او: یا دین داری بود که از عذاب بترسد. یا کریمی که از عار باک دارد، یا عاقلی که از عواقب غفلت پرهیز کند. أَرَی الناسَ یُبَخِّلُوننی وَ والله ما أَنا بِبَخیلٍ لکِن رَأَیتُهم عبیدَ الدرهمِ و الدینارِ فَمَنَعتُهُم إیاهم لِیَخْدِمُوننی من أجلِهِما و لقد صَدَقَ من قال «جَوِّعْ کَلْبَکَ یَتْبَعْکَ» معنی چنین باشدکه: روزی ربیع را گفت: من میبینم مردمان را ه مرا ببخل منسوب میکنند. من بخیل نیستم، لکن همگنان را بنده درم و دینار میبینم آن را از ایشان باز میدارم تا مرا از برای آن خدمت کنند، و راست گفته است آن حکیم که «سگ را گرسنه دار تا از پی تو دود. »