کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کودکی از جمله آزادگان

    رفت برون با دو سه همزادگان

    پایش ازان پویه درآمد ز دست

    مهر دل و مهره پشتش شکست

    شد نفس آن دو سه همسال او

    تنگ‌تر از حادثه حال او

    آنکه ورا دوسترین بود گفت

    در بن چاهیش بباید نهفت

    تا نشود راز چو روز آشکار

    تا نشویم از پدرش شرمسار

    عاقبت اندیش‌ترین کودکی

    دشمن او بود در ایشان یکی

    گفت همانا که در این همرهان

    صورت این حال نماند نهان

    چونکه مرا زین همه دشمن نهند

    تهمت این واقعه بر من نهند

    زی پدرش رفت وخبردار کرد

    تا پدرش چاره آن کار کرد

    هرکه در او جوهر دانایی است

    بر همه چیزیش توانایی است

    بند فلک را که تواند گشاد؟

    آنکه بر او پای تواند نهاد

    چون ز کم و بیش فلک درگذشت

    کار نظامی ز فلک برگذشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha