حکیم نظامی گنجوی
مخزن الاسرار
بخش ۵۱ - داستان کودک مجروح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کودکی از جمله آزادگان رفت برون با دو سه همزادگان پایش ازان پویه درآمد ز دست مهر دل و مهره پشتش شکست شد نفس آن دو سه همسال او تنگ تر از حادثه حال او آنکه ورا دوسترین بود گفت در بن چاهیش بباید نهفت تا نشود راز چو روز آشکار تا نشویم از پدرش شرمسار عاقبت اندیش ترین کودکی دشمن او بود در ایشان یکی گفت همانا که در این همرهان صورت این حال نماند نهان چونکه مرا زین همه دشمن نهند تهمت این واقعه بر من نهند زی پدرش رفت وخبردار کرد تا پدرش چاره آن کار کرد هرکه در او جوهر دانایی است بر همه چیزیش توانایی است بند فلک را که تواند گشاد؟ آنکه بر او پای تواند نهاد چون ز کم و بیش فلک درگذشت کار نظامی ز فلک برگذشت حکیم نظامی گنجوی