کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صاحب شرق چو از صدر وزارت برخاست
    ای فلک بیش مکن دور که بادی کم و کاست
    ای ملوک از در غیرت بجهان در نگرید
    که جهان بی نظر صدر جهان چاه بلاست
    ای اکابر، زره جور فلک برخیزید
    کز سرش سایه خورشید اکابر برخاست
    ای صدور از در دستور جهان دشمن کاه
    باز گردید که در بارگه خواجه عزاست
    ای افاضل که بپرسید ز حجاب که، کو
    مسند خواجه کز آسیب پناه فضلاست
    ای خلایق همه یکباره بر آرید خروش
    کافتاب فلک سلطنت امروز کجاست
    صاحب شرق چرا بار ندادست امروز
    کاسمان را بیقین قامت ازین بار دوتاست
    شمس دین، داور و دستور جهان، فخرالملک
    کاسمان خاک زمین است و درش اوج سماست
    ای بدرگاه خداوند جهان رفته، جهان
    بی شکوهت بروان تو که بی فر و بهاست
    خلق را تا خبر مرگ تو آگاهی داد
    کاسمان باز همان کینه کش حادثه زاست
    بر سر کوی بلا بازوی بیداد قویست
    در بر ملک جهان پیرهن داد قباست
    دامن چرخ پر از اشک کواکب، هر شب
    بهر آنست کز این واقعه در عین بکاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha