کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هیچ وفایی ز روزگار ندیدم
    هیچ میی خالی از خمار ندیدم
    چیده ام از باغ روزگار بسی گل
    لیک بجز در میانه خار ندیدم
    جرعه راحت که خورد تا پس از آن من؟
    بر سر خاکش چو جرعه خوار ندیدم
    از خم ایام کاولش همه در دست
    شربتی از عیش خوشگوار ندیدم
    راحت دل گفته اند هست درین عهد
    این همه گفتند و هیچ بار ندیدم
    همنفسان رفته اند و در غم ایشان
    راحتی از هیچ غمگسار ندیدم
    بس که شمردم شمار عمر به صد دست
    یک نفس خوش در آن شمار ندیدم
    دم نزدم با کسی به وصل که در پی
    بر دل خویش از فراق بار ندیدم
    فرقت اگر فی المثل چو بحر محیط است
    تا منم آن بحر را کنار ندیدم
    لذت ایام من به صد نرسد لیک
    غصه ایام کم از هزار ندیدم
    نه من تنها ز روزگار دل آشوب
    کار طرب نیک برقرار ندیدم
    تا منم اندر زمانه هیچ کسی را
    شادی و راحت ز روزگار ندیدم
    عیش بهارست و بی خزان به جهان در
    هیچ نسیمی ز نو بهار ندیدم
    جمله بدیدم سرای عمر و لیکن
    هیچ بنا در وی استوار ندیدم
    کار کسی، راست بر مراد دل او
    در خم نه سقف زرنگار ندیدم
    عاقبة الامر تکیه گاه سلامت
    بهتر از الطاف کردگار ندیدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha