کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خرمی رو در کشیدست از جهان
    ور میان برداشت انصاف آسمان
    عیش را لذت نماند چون برفت
    خرمی از دست و انصاف از میان
    نیست در شش گوشه عالم دلی
    کو بود از صدمه غم در امان
    ربع خاکی سر به سر وحشت گرفت
    کس ز آسایش نمی یابد نشان
    هیچ کس را دل ز غم آزاد نیست
    در جهان پادشاه تا پاسبان
    یا فراغت در جهان هرگز نبود
    یا ز چشم ما شدست اکنون نهان
    یک نسیم نوبهاری بر که جست؟
    کو نشد آشفته از باد خزان
    دست بر سر مانده اند از دست غم
    نیک و بد، مرد و زن و پیر و جوان
    از همه رنجی که در عالم بود
    نیست بتر از فراق دوستان
    قصد دل دارد هم غمها ولیک
    می کند درد عزیزان قصد جان
    بر حقم با این همه رنج فراق
    گر کنم از گردش گردون فغان
    غصه ها دارم من از فرقت چنانک
    در همه عالم نگنجد شرح آن
    صبر، یزدان می دهد ورنه به جهد
    با چنین غم صبر کردن چون توان؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha