کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    منم بلبل گلشن آشنایی
    بغربت گرفتار دام جدایی
    نوایم همه نغمه بی نوایی
    گرفتاریم ناامید از رهایی

    *****
    چه عمرست عمرم زهی سخت جانی
    چه کارست کارم زهی سست رایی

    *****
    چو شمع از هوای بتان بی قرارم
    همیشه سحرخیز و شب زنده دارم
    سراسیمه حال و سیه روزگارم
    بسوز دل و دیده اشکبارم

    *****
    بآه جگر سوز در هم زبانی
    ز سوز جگر طالب روشنایی

    *****
    گران آمده کار و بارم جهان را
    سبک اعتبار وجودم زمان را
    ندیده وفا عهد من آسمان را
    نموده من خسته ناتوان را

    *****
    سپهر سبک سیر صد سرگرانی
    که از سست عهدی و از بی وفایی

    *****
    جدا زان دو ابرو چه گویم که چونم
    سیه روزگار و ضعیف و زبونم
    چو ماه نو اندر شفق غرق خونم
    خمیده قد و ناتوان همچو نونم

    *****
    تنم یافته غایت ناتوانی
    قدم را رسیده کمال دو تایی

    *****
    ز بسیاری درد دارم شکایت
    مرا هست دردی برون از شکایت
    ندانسته او را کسی حد و غایت
    مگر خامه کاتب این ولایت

    *****
    که امر خیالی و شغل گمانی
    نمی یابد از وقت او رهایی

    *****
    ملاذ امم زبده نسل آدم
    نسق بخش کیفیت ملک عالم
    همه جا بتوفیق و دانش مسلم
    همه جا بتقدیم همت مقدم

    *****
    مرین گوهر رشته کاردانی
    بهین اختر اوج پاکیزه رایی

    *****
    بتعظیم سرمایه سربلندی
    بتأدیب پست ده هر بلندی
    نهم آسمان را دهم در بلندی
    چنان آمده قدر او بر بلندی

    *****
    که در جنب او آسمان ز آسمانی
    دم ار می زند می کند بی حیایی

    *****
    زهی پایمال ترا سرفرازی
    امور قضا نزد رای تو بازی
    تویی اعلم عالم کارسازی
    بشمشیر اندیشه قاضی غازی

    *****
    که کلک ترا تیره وش خون فشانی
    طریقست با اهل عصیان خطایی

    *****
    شها در دلم نیست جز آرزویت
    سری دارم و نشئه شوق رویت
    مرا بود قبل از همه میل سویت
    اگر تیزتر آمدم سوی کویت

    *****
    سبب داشت ترک چنین کامرانی
    مکن حمل بر سستی و بی وفایی

    *****
    ز من تا درت متصل بود زایر
    ز هم بسته بود ازدحام مسافر
    چو شوق جمال تو غالب شد آخر
    نهادم قدم بر رؤس اکابر

    *****
    شرف بین که از فیض رحمت رسانی
    زده ره روانت دم از ره نمایی

    *****
    شها با تو بود اعتبار وجودم
    همه روز در سایه ات می غنودم
    ز بیم فراق تو واقف نبودم
    ز افواه ناگاه حرفی شنودم

    *****
    که سایه ز فرق سرم می ستادی
    قرار از دل خسته ام می ربایی

    *****
    خدایا بگو گر چنین عزم داری
    غریبان خود را بکه می سپاری
    کرا جای خود بهر جا می گذاری
    که بی تو گشاید در غم گساری

    *****
    فضولی که دارد ز تو زندگانی
    همان تا پیش زنده چون باز مانی

    *****
    الهی بآگاهی ره روانت
    که این راه رو باشد اندر امانت
    بفرقت چو افتد بحکم روانت
    بخوان مکارم شود میهمانت

    *****
    باو فیضهای دمادم رسانی
    باو لطفهای پیاپی نمایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha