ای سخن پرور ز نظم خویشتن غافل مشو
نیست فرزندی درین عالم ازین بهتر ترا
گر بود در وی فسادی قابل اصلاح هست
سر نمی پیچد ز حکمت هست فرمان بر ترا
نیست آن خودکام فرزندی که هر ساعت دهد
با تقاضاهای رنگارنگ درد سر ترا
سالها بس باشدش گسوت ز کاغذ پاره
وز خز و اطلس نباید کرد صرف زر ترا
می خورد دایم غذای خود ز بستان دوات
نیست مطلق غصه شیر و غم شکر ترا
می رود هر جا که باشد بی متاع و بی ملال
رفته رفته می کند مشهور بحر و بر ترا