کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان یک جام از خمخانۀ عشق نوش کرد و در مهامۀ شوق چنان گم شد که کس انگشت شناخت بروی نمی‌تواند نهاد و عقل در معرفت او بر کس نمی‌تواند گشاد چون مست عشق او بود او بود قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْر رَبّی... او را مستی عشق بدین مرتبه رسانید و از همه برهانید زهی پیوندی که بواسطۀ عشق او را با او پدید آمده است اگر خواهی که بدانی در تأثیرش نگر که مرده زنده میکند عجب اگر او می‌کند بدین می‌کند و اگر این می‌کند بدو می‌کند و این عجب رمزیست از ادراک عقل بیرون. استادی خیاط عشق بنگر بصنعت رقعۀ حدوث بر دامن سرادق قدم می‌دوزد منْ اَمْر رَبّی... حرف تبعیض بیفکن که تجربه و تبعیض در عالم معنی نبود و آنچه با عالم خلق پیوندد الّا لَهُ الخَلقُ وَالْاَمْرُ... دارد او را از راه بردارد آنچه بماند اوست و این سر تأملی خواهد تا معلوم شود.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha