کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آورده‌اند کی چون شیخ به شهر مرو رفت و آن ماجرا با پیر بوعلی سیاه برفت از آنجا بیرون آمد و به صحرا می‌شد، خواجۀ به حکم ارادت در رکاب شیخ می‌رفت چون شیخ بدر سرای او رسید آن خواجه عنان شیخ بگرفت و از وی استدعا کرد کی می‌باید کی شیخ بسرای من درآید و ما را مشرف گرداند. شیخ با جمع به سرای فرود آمد، ستونی بود بزرگ و بسیار چوبها را سر بروی نهاده چنانک بیشتر آن عمارت را بار برین ستون بود. چون شیخ را چشم بران ستون افتاد گفت: لاستوائک حملتَ ماحملت. چون این کلمه برزفان شیخ برفت آن خواجه گفت آری ای شیخ مرا چندین خرج افتاده است برین ستون و چندین گردون ببرده‌ام و مشقتها تحمل کرده تا این ستون را اینجا آورده‌ایم و در همه شهر ازین بزرگتر ستونی نیست. شیخ گفت ای سبحان اللّه ما کجاییم و این مرد کجاست! هم بر پای از آنجا بیرون آمد و چندانک شیخ را استدعا کرد ننشست و از آنجا برباط عبداللّه مبارک آمد و در مرو مقام نکرد و بمیهنه آمد.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha