کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اسبی دارم که دور از اسبت
    همواره در آرزوی کاهست
    می خسبد روز همچو شب زانک
    آفاق بچشم او سیاهست
    در خاک ز بهر قوت، خاشاک
    می جوید ازین سبب دو تا هست
    پوشیده پلاس و خاک بر سر
    پیوسته ز جوع داد خواهست
    آسوده بماند پشتش از زین
    زانکش شکم تهی پنا هست
    زین پس نرود پیاده یک گام
    کان گوشه نشین نه مرد را هست
    در تک ببرد سبق بر این اسب
    چو بین اسبی که جفت شاهست
    بد تر جایی بمذهب او
    در زیر سپهر پایگا هست
    نه کاه در و ، نه جو، نه سبزه
    این آخر او چه جایگاهست؟
    افسانۀ جو فرامشش شد
    زیرا که ندید دیر گا هست
    این حال جوست و بی تکلف
    تا کاه نخورد یک دو ما هست
    تا روزه بشب بدان گشاید
    ترتیب ببرگش آب چا هست
    تیغی یمنی بخورد روزی
    ... ا هست
    دندان گیرد ز روی من زانک
    با کاه بر نگش اشتبا هست
    عالم همه تا بگاه دیوار
    بر گرسنگی او گوا هست
    فریادش اگر رسی کنون رس
    کش حال ز حد برون تبا هست
    تو غره مشو که می زند دم
    یک دم باشد زنیست تا هست
    یک بار الحمد و تو بری کاه
    در کارش کن که بی گنا هست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha