کمال الدین اصفهانی
ملحق ها
شمارهٔ ۳ - وله ایضا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اسبی دارم که دور از اسبت همواره در آرزوی کاهست می خسبد روز همچو شب زانک آفاق بچشم او سیاهست در خاک ز بهر قوت، خاشاک می جوید ازین سبب دو تا هست پوشیده پلاس و خاک بر سر پیوسته ز جوع داد خواهست آسوده بماند پشتش از زین زانکش شکم تهی پنا هست زین پس نرود پیاده یک گام کان گوشه نشین نه مرد را هست در تک ببرد سبق بر این اسب چو بین اسبی که جفت شاهست بد تر جایی بمذهب او در زیر سپهر پایگا هست نه کاه در و ، نه جو، نه سبزه این آخر او چه جایگاهست؟ افسانۀ جو فرامشش شد زیرا که ندید دیر گا هست این حال جوست و بی تکلف تا کاه نخورد یک دو ما هست تا روزه بشب بدان گشاید ترتیب ببرگش آب چا هست تیغی یمنی بخورد روزی ... ا هست دندان گیرد ز روی من زانک با کاه بر نگش اشتبا هست عالم همه تا بگاه دیوار بر گرسنگی او گوا هست فریادش اگر رسی کنون رس کش حال ز حد برون تبا هست تو غره مشو که می زند دم یک دم باشد زنیست تا هست یک بار الحمد و تو بری کاه در کارش کن که بی گنا هست کمال الدین اصفهانی