کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
     

    بزد مهره در جام بر پشت پیل

    ازو برشد آواز تا چند میل

    خروشیدن کوس با کرنای

    همان ژنده پیلان و هندی درای

    برآمد ز زاولستان رستخیز

    زمین خفته را بانگ برزد که خیز

    به پیش اندرون رستم پهلوان

    پس پشت او سالخورده گوان

    چنان شد ز لشکر در و دشت و راغ

    که بر سر نیارست پرید زاغ

    تبیره زدندی همی شست جای

    جهان را نه سر بود پیدا نه پای

    به هنگام بشکوفهٔ گلستان

    بیاورد لشکر ز زابلستان

    ز زال آگهی یافت افراسیاب

    برآمد ز آرام و از خورد و خواب

    بیاورد لشکر سوی خوار ری

    بران مرغزاری که بد آب و نی

    ز ایران بیامد دمادم سپاه

    ز راه بیابان سوی رزمگاه

    ز لشکر به لشکر دو فرسنگ ماند

    سپهبد جهاندیدگان را بخواند

    بدیشان چنین گفت کای بخردان

    جهاندیده و کارکرده ردان

    هم ایدر من این لشکر آراستم

    بسی سروری و مهی خواستم

    پراگنده شد رای بی تخت شاه

    همه کار بی‌روی و بی‌سر سپاه

    چو بر تخت بنشست فرخنده زو

    ز گیتی یکی آفرین خاست نو

    شهی باید اکنون ز تخم کیان

    به تخت کیی بر کمر بر میان

    شهی کاو باورنگ دارد ز می

    که بی‌سر نباشد تن آدمی

    نشان داد موبد مرا در زمان

    یکی شاه با فر و بخت جوان

    ز تخم فریدون یل کیقباد

    که با فر و برزست و با رای و داد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha