ابوالقاسم فردوسی
پادشاهی گرشاسپ
بخش 3
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بزد مهره در جام بر پشت پیل ازو برشد آواز تا چند میل خروشیدن کوس با کرنای همان ژنده پیلان و هندی درای برآمد ز زاولستان رستخیز زمین خفته را بانگ برزد که خیز به پیش اندرون رستم پهلوان پس پشت او سالخورده گوان چنان شد ز لشکر در و دشت و راغ که بر سر نیارست پرید زاغ تبیره زدندی همی شست جای جهان را نه سر بود پیدا نه پای به هنگام بشکوفهٔ گلستان بیاورد لشکر ز زابلستان ز زال آگهی یافت افراسیاب برآمد ز آرام و از خورد و خواب بیاورد لشکر سوی خوار ری بران مرغزاری که بد آب و نی ز ایران بیامد دمادم سپاه ز راه بیابان سوی رزمگاه ز لشکر به لشکر دو فرسنگ ماند سپهبد جهاندیدگان را بخواند بدیشان چنین گفت کای بخردان جهاندیده و کارکرده ردان هم ایدر من این لشکر آراستم بسی سروری و مهی خواستم پراگنده شد رای بی تخت شاه همه کار بی روی و بی سر سپاه چو بر تخت بنشست فرخنده زو ز گیتی یکی آفرین خاست نو شهی باید اکنون ز تخم کیان به تخت کیی بر کمر بر میان شهی کاو باورنگ دارد ز می که بی سر نباشد تن آدمی نشان داد موبد مرا در زمان یکی شاه با فر و بخت جوان ز تخم فریدون یل کیقباد که با فر و برزست و با رای و داد ابوالقاسم فردوسی