که تا با ستاره چه دارند راز
سه روز اندران کارشان شد درنگ
برفتند با زیج رومی به چنگ
که کردیم با چرخ گردان شمار
چنین آمد از داد اختر پدید
که این آب روشن بخواهد دوید
ازین دخت مهراب و از پور سام
گوی پر منش زاید و نیک نام
همش زور باشد هم آیین و فر
همش برز باشد همش شاخ و یال
به رزم و به بزمش نباشد همال
هوا را به شمشیر گریان کند