دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسفید همچون برف نیست
*****
که مولانا رومی در بیان معنی فرموده است
*****
این چنین فرمود هنگام نشان
او غنی اس ت از علوم عالمان
نیست او را احتیاج این و آن
نیست باطل هر چه گوید حق بود
هست از تعلیم استاد او غنی
عین نور است او چه حاجت روشنی
آیت ان تتقوا اللّه باز خوان
گفت پیغمبر مدینه علم و دین
هر که باشد طالب دنیای دون
در چه حرص و حسد شد سرنگون
در پی دنیاست با دام و حیل
کور و کر داند خداوند جهان
زین سبب چشم دلش شد قدردان
هر که زاهد گشت از دنیای دون
دل بری کرد از همه مکر و فسون
از میان یار و دل برداشت سد
بی تعلم حق دهد او را علوم
این چنین دل هر کسی را چون دهند
تا نپنداری که هر کس زین دهند
ور تو گردی سالها خلوت نشین
دایما ً با ذکر حق باشی قرین
تادلت خالی ز مال و جاه نیست
جان تو محرم درین درگاه نیست
کی در عرفان گشاید جز به فکر
فکر صافی کی شود الا به ذکر
ذکر را باید دل خالی ز غیر
دل که در وی نیست جای شر و خیر
آن دلی پاکی که در وی غیر یار
کی دل و جانت شود روشن ز نور
جان طاعت چیست اخلاص و یقین
از تن بیجان چه حاصل خود ببین