کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان

    تندی و سنگدلی پیشه تست ای دل و جان

    گر مثل گویم چشم تو بماند به دگر

    هر زمان دست گرستن کنی و دست فغان

    دوش باری چه سخن گفتم با تو صنما

    که چنان تنگدل و تافته دل گشتی از آن

    به حدیثی که رود بند بر ابرو چه زنی

    همچو گنگان نتوان بست بیکبار دهان

    تو غلام منی و خواجه خداوندمنست

    نتوان با تو سخن گفتن و با خواجه توان

    خواجه سید ابوبکر حصیری که بدو

    شادمانست شب و روز خداوند جهان

    آفتاب ادبا بار خدای رؤسا

    مهتر نیکخوی نیکدل و نیک جوان

    تا زمانست و زمینست به فضل و به هنر

    نه چنو دید زمین و نه چنو دید زمان

    چون گه رادی باشد بر او ابر بخیل

    چون گه مردی باشد بر او شیر جبان

    گر چه در موکب او رایت سالاری نیست

    آلت و عدت آن داد مراو را سلطان

    رایت از بهر نشان باید و در موکب او

    بیست چیزست به از رایت منصور نشان

    مهد بر پیل کشیدن ز پس موکب او

    به شرف بیشتر از رایت بهمان و فلان

    خواجه در مجلس بر تخت نشسته برشاه

    دیگران زیر، کنون مرتبت خواجه بدان

    دگران را بر او خدمت او نیست مگر ؟

    مگر اینجا چه کند کاین نه حدیثیست نهان

    خواجه آن گاه بدو میل همی کرد که داشت

    میل کردن سوی او نزد شه شرق زیان

    نبود چاره حسودان لعین را ز حسد

    حسد آنست که هر گز نپذیرد درمان

    از حسودان حسد و از ملک شرق نواخت

    از ملک یاری و از خواجه دهرست امان

    اینهمه فضل خدایست خدایا تو به فضل

    همچنان دار مر اورا و به نهمت برسان

    شادمان کن دل آن شاد کننده همه خلق

    به بقائی که مر آن را نبود هیچ کران

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha