به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آن پری، بعد از آنکه تیر انداخت
گلخنی زخم خورده را بشناخت
اندر آمد ز اسب پیشش شد
مرهم اندورن ریشش شد
نفسی راه لطف پیش گرفت
سر او برکنار خویش گرفت
عاشقان را به لطف بنوازند
دلبران، بعد از آنکه اندازند
تا خدنگی ندوختش بر جان
نگرفتش به ناز بر سر ران
تاب وصلش نداشت آن پر درد
جان بداد و وداع جانان کرد
گر تو از عاشقان قلاشی
کم از آن گلخنی چرا باشی؟
عاشقی با بلاکشی باشد
کار مجنون مشوشی باشد
چون که توی تو شد بدل به صفا
خواه تیر جفا و خواه وفا
هدفی را که بیم سر نبود
خوردن تیر را خطر نبود
تیر معشوق را هدف شایی
از دل و جان اگر برون آیی
همگی روی تا نیارد دوست
به تو تیری نمیزند بر پوست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.