کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که را نیست عیش خوش بی‌دوست

    این مناجات می‌کند: کاری دوست

    جان ما گوهری است بیش بها

    کالبدهای ما چو مزبل‌ها

    اندرین مزبله چه می‌پاییم؟

    روی بنمای، تا برون آییم

    گرچه از تو به بوی خرسندیم

    هم به دیدارت آرزومندیم

    عاشقا، راز عاشقان بشنو

    هم ز بی‌دل حدیث جان بشنو

    گوش کن سر این فسانه ز من

    گلخنی جان توست و گلخن تن

    گرچه در جان توست کان علوم

    در تنت هست گلخنی ز ظلوم

    آنکه در جان تو را اصول نهاد

    لقب جسم تو جهول نهاد

    تا تو از خویشتن برون نایی

    دیدهٔ دل به دوست نگشایی

    چون برون آمدی، فدا کن جان

    تا ببینی مگر رخ جانان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha