به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چون بدید این غزل بدین سان خوب
ملتفت شد به طالب آن مطلوب
دست یازید و بر گرفت و بخواند
در بد و نیک این سخن میراند
چون به آخر رسید خوش بگریست
گفت: بیچاره این عراقی کیست؟
گفتم: ای جان جان، من مسکین
در بیابان عشق گفتهام این
گفت: آنگه شود مرا باور
که بدین قافیت یکی دیگر
بر بدیهه بگویی اندر حال
باشد این در فراق و آن ز وصال
آن غزل در فراق جانان بود
وین یکی در وصال باید زود
گفتم: ای مایهٔ سخن گفتن
از تو بنوشتن و ز من گفتن
گفت: کو کاغذ و دوات و قلم؟
دادمش: تا نوشت این غزلم:
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.