کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل ما، چون چراغ عشق افروخت

    خرمن خویشتن به عشق بسوخت

    انجم افروز اندرون عشق است

    علت حکم کاف و نون عشق است

    چون ز قوت سوی کمال آمد

    کرسی تخت لایزال آمد

    عشق معنی صراط عشاق است

    عشق صورت رباط عشاق است

    تا ازین راه بر کران نشوی

    در خور خیل صادقان نشوی

    چون تویی صورت و تویی معنی

    مکن از عشق خویشتن دعوی

    خویشتن را مبین، چو عشق آمد

    شربت عشق بی‌خود آشامد

    هر که زین باده جرعه‌ای بخورد

    به تن و جان خویش کی نگرد؟

    اندرونی که درد او دارد

    هرگز او را زیاد نگذارد

    هر محبت، که در دلی پیداست

    بی شک آن انقطاع غیر خداست

    ابجد عشق، هر که خواهند نخست

    ز آنچه آموخت لوح ذهن بشست

    چون دلت تخته را فرو شوید

    با تو این راز خود دلت گوید

    ای دل، ای دل، خمیر مایه تویی

    طفل را هست شیر و دایه تویی

    جای عشقی و جای معشوقی

    همگی از برای معشوقی

    می‌روی در سرای خسته‌دلان

    این کرم بین تو با شکسته‌دلان

    منزلش دل شد و هوایش عشق

    دوستش دل شد، آشنایش عشق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha