تکه ۵۱
تعویذ گشت خوی بدان روی خوب را
ورنه به چشم بد بخورندیش مردمان
تکه ۵۲
تو چنانی که ترا بخت چنانست و چنان
من چنینم که مرا بخت چنینست و چنین
تکه ۵۳
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
باشد که در وصال تو بینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان نهای ببین
تکه ۵۴
ترا روی زرد و مرا روی زرد
تو از مهر و ماه و من از مهر ماه
تکه ۵۵
بر فلک بر دو مرد پیشه ورند
آن یکی درزی آن دگر جولاه
این ندوزد مگر قبای ملوک
و آن نبافد مگر گلیم سیاه