کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنین شده است خبر مستفاد از اخبار

    که روز حشر چو از امر قادر قهار

    ز جن و انس و سباع و هوام و وحش و طیور

    پی محاسبه گردند یک به یک محشور

    ز جوشن و غلغله و اضطراب اهل حساب

    زمین حشر بلرزد چو لجه سیماب

    پی سزا و جزای امور بی‌کم و کاست

    پرد جریده اعمال خلق از چپ و راست

    ز آفتاب بسر مغزها به جوش آید

    بالتهاب زمین قلب در خروش آید

    عرق شود ز عروق و عظام در جریان

    چنانکه محو کند نام قلزم و عمان

    به پایه «لمن الملک» خوشتن دادار

    دهد منادی «الله واحد القهار»

    یکی ز مظلمه خلق مضطرب جانش

    گرفته سخت به کف مدعی گریبانش

    یکی به مجلس جاوید خبث در عرصات

    بهانه جوی به ترک ادای خمس و زکوت

    یکی ز اکل ربا آکل سموم حمیم

    یکی به هاویه در بحث اخذ مال یتیم

    به اجر کرده ز فجار ز جرت فساق

    رود به قید سلاسل ز هر طرف اعناق

    شوند قاتل و مقتول دادخواه به هم

    دهند هر طرفی نسبت گناه به هم

    پیمبران سلف جمله وانفسا گوی

    همه ز عاقبت خود به بحر فکر فروی

    ز هول روز جزا امتان شیخ و صبی

    زنند حلقه به دور محدم عربی(ص)

    به عذر امت بیچاره احمد مختار

    کند حکایت وا امتا به لب تکرار

    که ناگهان به صف حشر انقلاب افتد

    درون هالک و ناجی به انقلاب افتد

    به پیش چشم خلاق عیان شود به ملا

    لوای قافله سالار دشت کرب بلا

    به هیئتی که جگرها ز خوف خون گردد

    عنان حوصله از دستها برون گردد

    بود مقدمه آن قوه را به شیون و شین

    شهید راه خدا حضرت امام حسین

    ز نشئه می سر بازی وفا سر مست

    سربریده پرخون گرفته بر سر دست

    هزار پاره تن انورش ز ضربت تیر

    به دست دیگر وی دست شمر شریر

    نهاده از عقب راس آن سپهر اساس

    به روی دست ملک دست حضرت عباس

    شهید گشته و بی‌دست کز تنش ز عناد

    دو دست در لب شط از برای آب افتاد

    علی اکبر غمناک و قاسم داماد

    کفن به گردن و سرها بدست با فریاد

    گرفته حجت کبرای شاه تشنه جگر

    به روی دست سر پر ز خون علی اصغر

    ز جای ناوک پیکان و خنجر پاره

    زند معاینه خون موج همچو فواره

    به یک طرف اسرای دیار کوفه و شام

    کنند زیر و زبر از هجوم صف قیام

    همه به سینه سوزان و ناله جان کاه

    زنند حلقه به دور لوای عدل اله

    دوباره شور عظیمی دگر بپا آید

    به گوش مرد و زن حشر این ندا آید

    که چشم خویش بپوشید ابیض واسود

    که می‌رسد به صف حشر دختر احمد

    ز دوزخی و بهشتی شود بلند خروش

    رسد چو فاطمه دراعه حسن بر دوش

    به دوش دیگر آن غم رسیده محزون

    هزار پاره و سوراخ جامه پر خون

    چه جامه‌ای که نظاره همان جامه

    فتد به عرش تزلزل به شور و هنگامه

    به کف عمامه پرخون حیدر صفدر

    شکسته پهلوی مجروح وی ز ضربت در

    زند به قائمه عرش دست را محکم

    کشد خروش که یا عدل و یا حکیم احکم

    به جوش آورد از فرط ناله و زاری

    پی محاکمه دریای قهر قهاری

    ز رستگار و خطا پوی و بنده و آزاد

    تمام را طمع مغفرت رود از یاد

    به نزد ختم رسل با دلی ز درد غمین

    ز روی عجز کند روی جبرئیل امین

    که ای پیمبر رحمت به ما ترحم کن

    خموش فاطمه را یک دم از تظلم کن

    کزین معامله ترسم که حضرت عزت

    کشد قلم ز غضب بر جریده رحمت

    به نزد فاطم رو آورد رسول امم

    که ای غریق یم غصه وی سفینه غم

    نه وقت کیفر و هنگامه گداختن است

    قیامت آمده و موسم نواخت است

    بیا به همره بابت که نیست جای درنگ

    شده است عرصه محشر با متانم تننک

    شوند فاطمه و مصطفی بهم همراه

    کنند روی شفاعت به سوی عرش اله

    چنین به فاطمه آید خطاب از داور

    نمی‌کنم به ثواب و عقاب خلق نظر

    مگر دمی که تو از حشر هر که را خواهی

    بری بخلد و شفاعت کنی به دلخواهی

    مهیمنا به جلال شفیعه محشر

    ببخش و عفو کن از امتان پیغمبر

    بر آر حاجت پنهان (صامت) ای غفار

    چه حاجتم به بیان انت و اقف الاسرار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha