کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب چو بوسیدم لب گلگون او

    گشت لرزان قامت موزون او

    زیر گیسو کرد پنهان روی خویش

    ماه را پوشید با گیسوی خویش

    گفتمش : ای روی تو صبح امید

    در دل شب بوسه ما را که دید؟

    قصه پردازی در این صحرا نبود

    چشم غمازی به سوی ما نبود

    غنچهٔ خاموش او چون گل شکفت

    بر من از حیرت نگاهی کرد و گفت

    با خبر از راز ما گردید شب

    بوسه ای دادیم و آن را دید شب

    بوسه را شب دید و با مهتاب گفت

    ماه خندید و به موج آب گفت

    موج دریا جانب پارو شتافت

    راز ما گفت و به دیگر سو شتافت

    قصه را پارو به قایق باز گفت

    داستان دلکشی ز آن راز گفت

    گفت قایق هم به قایقبان خویش

    آنچه را بشنید از یاران خویش

    مانده بود این راز اگر در پیش او

    دل نبود آشفته از تشویش او

    لیک درد اینجاست کان ناپخته مرد

    با زنی آن راز را ابراز کرد

    گفت با زن مرد غافل راز را

    آن تهی طبل بلند آواز را

    لا جرم فردا از آن راز نهفت

    قصه گویان قصه ها خواهند گفت

    زن به غمازی دهان وا می کند

    راز را چون روز افشا می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha