کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز

    مرگ خود می‌بینم و رویت نمی بینم هنوز

    بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم

    شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز

    آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت

    عم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز

    روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم

    گل بدامن میفشاند اشک خونینم هنوز

    گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست

    در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز

    سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند

    صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز

    خصم را از ساده لوحی دوست پندارم رهی

    طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha