کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با حسن چو لطف یار کردی،

    ای جان بنگر چه کار کردی؟!

    دل را به سخن گشاد دادی

    دی را به نفس بهار کردی

    با چاکر خرد خود بسی لطف،

    ای صدر بزرگوار کردی

    چون شعر رهی نهان نماند

    فضلی که تو آشکار کردی

    از وصل بریده بود امیدم

    بازم تو امیدوار کردی

    از نامهٔ خود طویلهٔ در

    در گردن روزگار کردی

    چون دست عروس نامه‌ای را

    از خامه پر از نگار کردی

    زین نامه که دام مرغ روح است

    چون من زغنی شکار کردی

    از بهر جمال وصل خود باز

    چشم املم چهار کردی

    زین چند لقب که حد من نیست

    بر مزبله در نثار کردی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha