کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلبرا تا تو یار خویشتنی

    در پی اختیار خویشتنی

    بی‌قرارند مردم از تو و تو

    همچنان برقرار خویشتنی

    عالم آیینهٔ جمال تو شد

    هم تو آیینه‌دار خویشتنی

    با چنین زلف و رخ نه فتنهٔ ما

    فتنهٔ روزگار خویشتنی

    تو منقش بسان دست عروس

    از رخ چون نگار خویشتنی

    زینت تو ز دست غیری نیست

    تو چو گل از بهار خویشتنی

    در شب زلف خود چو مه تابان

    از رخ چون بهار خویشتنی

    من هزار توام به صد دستان

    گلستان هزار خویشتنی

    کس به تو ره نمی‌برد، هم تو

    حاجب روز بار خویشتنی

    کار تو کس نمی‌تواند کرد

    تو به خود مرد کار خویشتنی

    بار تو دل به قوت تو کشد

    پس تو حمال بار خویشتنی

    من کیم در میانه واسطه‌ای

    ور نه تو دوستدار خویشتنی ...

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha